استاد کاظم چلیپا متولد ۱۳۳۶ دارای مدرک دکتری پژوهش هنر است و در موردش گفته اند: «نقاشی را در خون خود دارد.» او فرزند مرحوم استاد حسن اسماعیل زاده(چلیپا)، نقاش قهوه خانه‌ای است که باورها و اعتقادات مردم این سرزمین را روی پرده‌های قهوه خانه به تصویر می‌کشید. کاظم عشق به آسمانیان را از پدر به ارث برد و به لطف همجواری هنری با پدر، توانست آثاری را بیافریند که کمترین تکلف را در آن ها میتوان دید و دریافت کرد. چلیپا هم مانند بسیاری دیگر از هنرمندان انقلاب پس از خلق آثاری که در ابتدا با شعار و خطابه و اکسپرسیون و حتی همه گویی همراه بود، به فاصله کمی از پیروزی انقلاب به خلق تابلوهایی با مفاهیم عمیق تر و ماندگارتر و از طرفی با ساختار محکم تر روی آورد.

حر

سال انتشار: 1375

مرد توی نقاشی را میشناسم. همانکه ندامت همه‌ی آدمیت را بر شانه میکشد. پیشتر در مقابلِ بهترینِ خلق خدا ایستاده و امروز چکمه ها را به رسم «فَاخلع نَعليک إِنک بالواد المقدس» از پا در‌ آورده و در آستانش زانو زده، از شرم سر پایین انداخته و دست هایش را گشاده. پشیمان است و سپر و شمشیر را هم به همین نشانه بر زمین نهاده. آنجا در دوردست سایه های سپاه سیاهی به چشم می آیند و اینجا در کنار امام، روی خاکهای تفتیده دشت تشنه، شرم مرد را به نظاره ایستاده ام. مرد با همه‌ی خاموشی بیقرار است از دلهره ای که به جانش چنگ می اندازد. غم کوچکی نیست از چشم محبوب افتادن. میدانم که «حر» حالا تنها نه بیتاب بخشوده شدن، که مشتاق محبت «حسین» است.
دستهای نوازش حضرت حسین (ع) بالا می آیند و بر سر حر کشیده میشوند. جلوه‌ی معشوق میخواهد هاله‌ی اندوهی که همه‌ی جان آدم را گرفته است، بزداید.شعف است که قلب حرّ بن ریاحی را پر میکند. در هوا جز پَر نیست. او همان «آدم» است که به مقام توبه راه پیدا کرده است.
کاظم چلیپا این تابلو را در سال ۱۳۷۵، زمانی که سی و نه سال سن داشت، روی بوم به ابعاد ۱۷۰*۱۴۰ سانتیمتر و با تکنیک رنگ روغن خلق کرده است. این اثر، یکی از نمونه های گزینش مفهوم و مضمون توسط هنرمند بجای روایت ملال آور است که نشان می دهد هنرمند «ساحت مفهمومی» را به سبب ماندگاری بر «روایت و شعار محض» ترجیح داده است. در بعضی آثار چلیپا زیبایی های ملکوتی به چشم میخورد که اتفاقی نادر و پیشامدی حقانی است که رزق روح هنرمند الهی است و با صرف سعی و تمرین و تجربه نمیتوان به آن رسید.
به سعی خود‌ نتوان برد پی به‌گوهر مقصود
محال باشد کاین کار بی حواله برآیـد